مهم ترین اصل اسلام برابری بی قید و شرط انسان هاست و دو اصل دیگر یعنی آزادی و برابری از آن پدید آمده اند . به بیان دیگر آزادی و برادری نتیجه اجرای اصل برابری است . قرن ها پیش از آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر(1948م) در ماده اولش بر برابری فطری انسانن ها تاکید کند قران کریم فرموده است: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسه واحده

اشاره: 14 میزان را روز حقوق بشر و کرامت انسانی نام نهاده اند. بررسی جایگاه کرامت انسان و جایگاه حق بشری در جهان بینی الهی اسلام از اهمیت بالایی برخوردار است و این اهمیت زمانی پر رنگ می شود که نظام سیاسی مبتنی بر احکام دینی باشد. پیش از این در سمینار " امام خمینی و قلمرو دین(کرامت انسان)" حقوق اساسی شهروندان از منظر اصول اسلامی و اندیشه های امام خمینی (س) در 4 بخش حقوق فطری، سیاسی، قضایی و اقتصادی توسط امان الله شفایی، محقق حوزه علمیه قم مورد بررسی علمی قرار گرفته است.حقوق بشر و کرامت انسانی شامل 4 بخش می شود که بخش اول آن با عنوان حقوق فطری به شرح ذیل است:حقوق فطری همان حقوق طبیعی است که با  زاده شدن انسان همراه اوست. از این رو این حقوق را کسی به انسان اعطا نمی کند. منشاء وضع حقوق طبیعی را خواه با دیدگاه انسان گرایی و خواه با دیدگاه خدامداری در نظر بگیریم، هستی حقوق فطری و ذاتی بدون چون و چراست. روشن است که حفظ و رعایت این حقوق توسط حکومت ها و دولت ها می تواند زیربنای استواری برای حقوق شهروندان در جامعه باشد. در این مقاله مهم ترین اصول حقوق فطری که با انسان متولد می شوند و از اصول زندگی انسانی محسوب می شوند، یعنی حق حیات برابری و آزادی بررسی می شود.

حق حیات

همانگونه که خلقت انسان امری خارج از اراده انسان های دیگر است، اختیار مرگ و حیات او نیز در دست دیگران نیست. تاریخ بشریت در مورد حق زندگی و حیات انسان ها کارنامه ای بسیار سیاه دارد. خصلت خودکامگی و تجاوزگری انسان به کرامت و شرافت او صدمات بسیار دردناکی وارد آورده است. قرآن ضلالت و جهالت را این گونه توصیف می کند: «ان الانسان لظلوم الکفار» و «انه کان ظلوماً جهولا».البته مسئولیت بخش بزرگی از این کارنامه ننگین بر عهده دولت هاست. چه بسیارند نمونه های تاریخی که میلیون ها انسان بی گناه به قربان گاه برده شدند و چه بسیارند کسانی که فقط به جرم انسان بودن به مسلخ کشیده شدند. در فرهنگ دینی ما حفظ و حرمت جان یک انسان به مانند حفظ جان تمام بشریت مهم دانسته شده است.

 قران کریم می فرماید:«انه من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا»این آیه علاوه بر ارزش جان آدمی به نوعی مقام و جایگاه او را به عنوان یک انسان نیز بازگو می کند زیرا احیا و قتل انسان صرفا در مرگ و زندگی او خلاصه نمی شود. بلکه اهمیت و کرامت انسان را بیان می نماید. علامه طباطبایی در ذیل تفسیر این آیه می فرمایند:

 آیه کنایه از این است که مردم همه دارای یک حقیقت انسانی هستند که یک نفر یا همه در آن حقیقت مساویند. هر که به انسانیتی که در هر فرد هست سوءقصدی کند همانا به انسانیتی که در همه است سوءقصد نموده است.اهمیت حفظ جان انسان در اندیشه اندیشمندان نیز جایگاه ویژه ای دارد. اساسا آنچه که درباره حفظ کرامت و حرمت انسان در اعلامیه های جهانی حقوق بشر آمده است پیرو مصیبت هایی بوده که در قبال قتل عان انسان ها توسط رژیم های خودکامه صورت گرفته است. اصل دوم اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح می کند که هرکس حق حیات آزادی و امنیت شخصی دارد.بنابراین از کرامت انسان هنگامی می توان سخن گفت که در وهله نخست موجودیت او را تضمین کنیم زیرا بدون ارزش گذاری به جان و هستی انسان موضوع کرامت او را مخدوش کرده ایم.

برابری

برابری در اینجا به معنای عدالت نیست بلکه برابری مفهوم ذاتی و فطری است که انسان ها در بدو خلقت با خود دارند. همگنان که قبلا خاطرنشان کردیم انسان ها دارای ارزش ذاتی و فطری یکسان هستند. انسان ها هنگامی مورد تعرض و هتک کرامت قرار گرفتند که قبل از آن این اندیشه رواج یافت که طینت برخی انسان ها فرومایه و پست است و برخی سرشت عالی و بسا قدسی دارند.

بارزترین معنای برابری تساوی و همتایی است و در فرهنگ سیاسی و حقوقی نیز همین مفهوم متبادر به ذهن می شود. اصل برابری دو چهره سیاسی و مدنی دارد. اگرچه مفهوم برابری در هر دو یکسان است اما لوازم آن در امور مدنی و سیاسی تفاوت دارد و همین امر تقسیم ارزش برابری را به دو گروه سیاسی و مدنی توجیه می کند.

در اعلامیه های حقوق بشر و نوشته های حکیمانه و انقلابی، آزادی و برابری به عنوان دو ارزش همتا و مکمل یکدیگر آمده است. در ماده اول اعلامیه حقوق بشر فرانسه (1789م) آمده است: انسان ها برابر به دنیا می آیند و آزاد؛ برابر نسبت به حقوق خود زندگی می کنند.

برخی از حکما و فلاسفه اولیه بر این باور بودند که آنهایی که حکومت می کنند جوهرشان طلاگونه است و از این رو برای فرمانروایی زاده شده و آنهایی که محکوم به حکومت شدن هستند جوهری دانی و مس گونه دارندکه از ازل اینگونه خلق شده اند.

البته برخی از اندیشمندان غربی چند قرن اخیر به سردستگی توماس هابز به نوعی برابری معکوس را مطرح کرده اند به این صورت که به پندار آنان سرشت و ماهیت تمامی انسان ها زشت و پلشت است.

مهم ترین اصل اسلام برابری بی قید و شرط انسان هاست و دو اصل دیگر یعنی آزادی و برابری از آن پدید آمده اند. به بیان دیگر آزادی و برادری نتیجه اجرای اصل برابری است. قرن ها پیش از آنکه اعلامیه جهانی حقوق بشر (1948م) در ماده اولش بر برابری فطری انسانن ها تاکید کند قران کریم فرموده است: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفسه واحده.

همین طور پیامبر اسلام رنگ و نژاد را موجب هیچ فضیلتی نمی داند چرا که خدا و پدر معنوی برای همه مردم واحد است از این رو همه مردم در هر جهتی با هم برابرند:

یا ایها الناس لا و ان ربکم واحد و ان اباکم واحد لا فضل لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی و لا لاسود علی لاحمر علی الاسود الا بالتقوی.

امام علی (ع) نیز در زمینه مساوات و برابری ذاتی انسان فرموده است که خلقت انسان ها و بندگی آنها در مقابل خداوند واحد دلیل بر برابری آنان است: نعم خلقهم اله واحد و هم عبیده.

آزادی

آنچه از آزادی فطری مراد است در مقابل بردگی است. البته امروزه مفهوم رایج تری از آزادی وجود دارد که شکل حقوقی دارد و به آن پرداخته خواهد شد. در سال 1926م قانون برده داری در جهان ملغا شد و امروزه برده داری رسما و اسما وجود ندارد اما اشکال نوینی از برده داری و از نوع مدرن آن جانشین شکل سنتی برده داری شده است. جامعه جهانی به سمت و سویی در حال حرکت است که دولت های ضعیف به همراه ملت هایشان به بردگی می روند اعلامیه استقلال امریکا در سال 1776م بر لغو بردگی تاکید کرده است ولی دولت های امریکا با شعارهای عوام فریبانه و بطور سیستماتیک ملت‌های فقیر را به بند کشیده اند.

دین اسلام اگرچه در وهله نخست این رسم کهنه و ضد بشری را لغو نکرد اما دستوراتش به گونه ای تعلیم داده می شد که خودبه خود زمینه برده داری از بین برود.

قرآن دستوراتی می دهد تا سوء استفاده ها را محدود سازد و رفته رفته با گسترش اعتقاد اخلاقی و دینی به باور برابری طبیعی همه افراد در پیشگاه خداوند برساند و شریعت الهی مردم را به برچیدن فرهنگ ضد بشری برداری وادارد.

اسنود هورگونیه شرق شناس هلندی د راین باره می گوید:

نپنداریم که نظام های اجتماعی پیش و پس از اسلام بردگی را لغو نموده و توانسته اند از برده حمایت کنند و برایش حقوق انسانی قائل شوند و او را برابر و همسان افراد آزاد قرار دهند . این تنها اسلام بود که به طور زیربنایی و اساسی و تاریخی ریشه برده داری و فکر برده پروری را سوزاند.

قران عبور انسان از گردنه و گلوگاه پرخطر را در آزاد کردن برده می داند:

فلا اقتحم العقبه و ما ادراک مالعقبه فک رقبه

امام علی (ع) در وصیت به امام حسن (ع) می فرمایند: «لاتکن عبد غیرک وق جعلک الله حرا»

ماده چهارم اعلامیه حقوق جهانی بشر می گوید:

هیچ کس را نباید در بیگاری بردگی نگه داشت. برده داری و داد و ستد برده در همه شکل های آن باید ممنوع باشد.

بطور کلی به بردگی رفتن انسان نتیجه ای جز ضدیت مستقیم با کرامت و ارزش و برابری ذاتی او ندارد. زیرا آنکه طوق بردگی بر گردنش گذاشته می شود علاوه بر آنکه جسمش به بند کشیده می شود کرامت و روح انسانی اش نیز در اسارت قرار می گیرد.